آخه اعتراف چه فایده

ساخت وبلاگ

از خستگی روی تخت پسرم دراز کشیده بودم و توی سکوت اتاق به دیوار خیره شده بودم

ساکت و آرام به اسباب بازی ها و وسایلش ماتم برده بود 

یک لحظه خیلی دلم برای پسرم تنگ شد دلم می خواست الان بود بغلش می کردم

از خستگی پلک هایم روی هم افتاد و پنج دقیقه ای خوابم برد اما دوباره چشم باز کردم

باز به در و دیوار اتاق خیره شدم دلم برای تنها کسی که خیلی دوست داشتم پر کشید

آنقدر پر از دلتنگی که شدم که از عمقِ وجودم چند بار اسمش رو صدا زدم

هی صدا زدمش و گفتم دلم برات تنگ شده. خدا تنهایی چه به روز من آورده

 

خیلی از دست همسرم ناراحت شدم حتی بهش هم گفتم

خودش هم فهمید و آنقدر حق با من بود که اعتراف کرد اشتباه کرده

اما چه فایده چرا وقتی می داند، دوباره اشتباهاتش را تکرار می کند؟ خسته ام.

 

می خواهم دوباره برنامۀ جدیدی برای زندگی ام بگذارم؛

می خواهم تنهایی ام را با خودم قسمت کنم برای خودم. دنیا بی وفاست.

طوری برنامه ریزی می کنم که اکثر ساعات روز را خانه نباشم. کاش پول بیشتری داشتم

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : اعتراف,فایده, نویسنده : 1memoir152a بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 1:16