نباید لب به قهوه می زدم

ساخت وبلاگ
هیچ حسی به اندازۀ سردرگمی، کلافه کننده نیست
حوصله نداشتم برای چای کتری بگذارم از طرفی سخت گرسنه ام بود؛
همان طور که موسیقی گوش می کردم و یادداشت هایم را می نوشتم، قلبم شروع کرد؛
درد گرفت و تپش قلب گرفتم. به خاطر قهوه است ای خدا نباید می خوردم
وقتی دیدم چای ندارم به نسکافه راضی شدم. 
چند هفته ای بود به خاطر قلبم لب به قهوه نمی زدم
 

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1memoir152a بازدید : 168 تاريخ : شنبه 17 تير 1396 ساعت: 1:21