عکس دو نفره مثلاً !!

ساخت وبلاگ

ادامۀ خاطرۀ قبل:

دوباره روشنایی سالن رفت و رقص نور در تاریکی چشمگیر تر شد.

صحبتش که با گوشی همراه تمام شد بهم چشمکی زد و 

به سمت محوطه رقص رفت تا با دخترها یک دور برقصد.صدای موسیقی دوباره اوج گرفت.

موزی برداشته دو نیم کردم.نیمی به خواهرزادۀ کوچکم دادم چه با اشتها می خورد

و بعد سرگرم خوردن نیمه دیگر موز شدم.دوباره به سمتم آمد و گفت:

ــ باهام عکس نمی گیری؟

ــ عکس؟ اما دوربینم رو جا گذاشتم.

ــ پس با گوشی دخترم عکس بگیریم.دوست دارم باهات عکس بگیرم!

ــ عزیزمی..باشه..پس بیا کنارم روی صندلی بشین.

ــ نه تو بشین من کنارت وامی ایستم.

بامزه بود تا ژست گرفتیم و به دوربین لبخند زدیم،

پنج نفر دیگر هم به زور خود را در کادر عکس جا دادند و به عکس دو نفرۀ ما اضافه شدند!

لبخندها در مقابل دوربین شکفته شد.آه..چقدر ثبت در کنار هم بودن لذت بخش است.

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1memoir152a بازدید : 184 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 12:52