نباید می نشستم و عکس های آلبوم را ورق می زدم
حس تنهاییِ غریبی گریبانم را گرفت که خواست گریه ام بگیرد
ساعت نُه شده و هنوز شام نگذاشتم البته همسرم دیر می آید برای نهار ازش دلخور شدم
شام مفصلی خواهم گذاشت! آن هم در سیم ثایه! بله عصبانی ام!
م.ب دلم برایت می سوزد که از شادی به غم از غم به دلتنگی و بعد عصبانیت رسیده ای
بهتر است دوباره خودم را آنقدر درگیر کار کنم که خودم و همه چیز را فراموش کنم. آه.. خدا.
ای عشق به شوقِ تو گذر می ......برچسب : نویسنده : 1memoir152a بازدید : 187