این تاپ دامن رو دوست دارم

ساخت وبلاگ

ژست خنده داری جلوی مادرم گرفتم و دو طرف لبۀ دامنم را با ظرافت گرفتم و گفتم:

ــ می بینی ده سانت آب رفته!

بعد هر دو با صدای بلند خندیدیم! مادرم خندید جواب داد:

ــ خب پارچه نخی همینه دیگه! من چه می دونستم اینقدر آب میره کوتاه میشه!

ــ اشکال نداره واسه توی خونه است و راحتی. تاپ هم بالا نافی شده آب رفته!!

به طرف آشپزخانه ام رفتم تا برایش یک لیوان شیر بیاورم. گفت:

ــ منم خوشم اومد خواستم بخرم گفته مثل هم میشه. 

ــ اشکال نداره برو بخر. دیگه چی کار کنم از دستت

ــ هر وقت تو می گیری می پوشی راه میری، می بینمت خیلی خوشم میاد. 

با صدای بلند قهقهه زدم و گفتم:

ــ مگه من مانکن پُرُوِ  تو ام!؟ خب همه همین طوری اند مرغ همسایه غازه!

ــ میرم یه طرح دیگه اش از همین پارچه رو می گیرم

ــ این خیلی خُنک و سبکه. شیکه. منم میرم یه طرح دیگه می گیرم دوباره تاپ بدوزم.

بعد رفتم آلبوم عکس آوردم به مادرم دادم و گفتم:

ــ بیا.. این عکس ها رو نگاه کن تا من یه کم ظرف بشورم به کارم برسم.

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1memoir152a بازدید : 185 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1396 ساعت: 22:18