صدای
قدم های پاییز را می شنوی؟
در پیچِ رویا
برایت کلاه می بافم و شال گردن
شال نه!
نه دیگر کلاه هم نه..!
برایت پتو می بافم
شب های خسته ات روی زانوانت بیاندازش
گرمِ لطافتِ محبت که شدی
چند جرعه کتاب بنوش و
آسوده چشم بر هم بگذار من بیدارم و
رویاهایت را به دستِ دعا می رسانم..
مراقب خنکایِ پاییز باش
که بی هوا بر تنت ننشیند از سرما حذر کن. | م.ب