کاش می تونستم دوباره ببینمش

ساخت وبلاگ

خیلی به ندرت به وای فای دسترسی پیدا می کرد تا بالاخره بستۀ نت همراه گرفت.

اخیراً چند بار توی تلگرام آخرِ شب چندین پیام فرستاده که خیلی دلم برات تنگ شده

خیلی احساسِ دلتنگی می کند. می دانم خیلی تنها شده

با وجود شوهرش و دو تا بچه هایش کسی را ندارد که با او حرف بزند

متاسفانه تمامِ خودش را وقف بچه هایش کرده و خانه. 

هنوز مانده ام برایم عجیب است دخترِ با این پر انرژی که یک جا بند نمی شد؛

چرا با چنین مردی ازدواج کرد؟! چرا حکایتِ آیندۀ آدم ها اینقدر عجیب هست؟

 

آخرین باری که به خونه ام تلفن کرد و برای من درد دل کرد؛

از خصوصی ترین های زندگی اش برایم تعریف کرد که شوکه شدم!

آنقدر شوکه که از دستِ شوهرش سخت عصبانی شدم و بهش گفتم

طفلک پشتِ گوشی داشت گریه اش می گرفت به سختی حرف می زد

 

الان هم که اینطور دلتنگ برایم در تلگرام پیام می گذارد می فهمم روزهای خوبی ندارد

کاش با چنین مردی ازدواج نمی کرد! خواستگارش، یکی از دوستان دانشگاهی ام بود

که آنقدر با او مراوده کرد و حرف زد تا بالاخره قبول کرد و با برادرش ازدواج کرد!

حیف دوستم به این زیبایی و مهربانی.

بعضی مردها آنقدر همه چیزِ خود را عالی نشان می دهند؛

که تا با آن ها وارد زندگیِ مشترک نشوی به شخصیت واقعی شان پی نخواهی برد

تاسف بیشتر این که قبلِ ازدواج از هرکه درباره اش بپرسی بسیار تحسینش می کنند!

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : تونستم,دوباره,ببینمش, نویسنده : 1memoir152a بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 19:19