مامان مگه می خوای عروس بشی!؟

ساخت وبلاگ

انگشتانم را بین دستان کوچکش گرفت و برانداز کرد بعد با لحن بامزه ای گفت:

ــ مامان؟ تو مگه می خوای عروس بشی که ناخن هات رو بلند کردی؟!

از حرفش هم خنده ام گرفته بود هم تعجب کرده بودم ؛

چون اغلب حوصله داشته باشم ناخن هایم را بلند می کنم و سوهان می کشم.

آرام و شمرده با لبخند در جوابش گفتم:

ــ پسرم کسی که ناخن هاش رو بلند می کنه واسه این نیست که میخواد عروس بشه

زن ها زیبایی رو دوست دارند برای همین ناخن هاشون رو بلند می کنند نه برای عروسی.

با صدای بلند خندید ادامه دادم:

ــ منم یه خانومم زیبایی رو دوست دارم. دلیلی خاصی نداره.

ــ آخه ناخنت خورد به پام درد گرفت! نمی خوام! الان میرم ناخنگیر میارم کوتاش می کنم!

به حرف زورش اعتنایی نکردم نگذاشتم

به شوخی سر همین قضیه با هم کمی کُشتی گرفتیم و خندیدیم.

ای عشق به شوقِ تو گذر می ......
ما را در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1memoir152a بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 11:03