ای عشق به شوقِ تو گذر می ...

متن مرتبط با «زود» در سایت ای عشق به شوقِ تو گذر می ... نوشته شده است

چه زود خوابش برد

  • کمی بعد از نهار دوباره روی تختم دراز کشیدم و کتابم را برای مطالعه برداشتم پسرم به اتاق آمد و جلویم پرید توی صورتم شکلک درآورد آرام خندیدم. نگاهی انداختم دیدم همسرم در سالن خوابش برده برای همین پیشم آمده وقتی همسرم هست به ندرت پیش می آید سمتِ من بیاید و با اوست. کتابم را روی تخت باز کرده بودم و دمر خوابیده می خواندمش. سرش را روی کتابم گذاشت صفحه داشت کشیده می شد روی پاره شدن کتاب حساسم. اما چیزی نگفتم. وقتی کلافه و ناراحتم خیلی ساکت می شوم و کاری به کسی ندارم. کتاب را بستم کنار گذاشته سرم را روی بالش گذاشتم. خندید آمد نزدیک ترم و دستش را دورم حلقه کرد و چشمانش را بست به دقیقه هم نکشید خوابش برد,زود,خوابش,برد ...ادامه مطلب

  • زودتر ازین ها باید پاره می کردم

  • به یادداشت هایم خیره می شوم  سطرهایی از برگه ها را چند تا در میان رد می کنم و می خوانمش از وسط دو نیم کرده همه را پاره پاره می کنم روی میزم پرت می کنم کلافه سرم را بین دستانم می گیرم و به میز تکیه می دهم  دلم چای می خواهد که تنها کنار پنجره بنشینم بنوشم به هیچ چیز فکر نکنم. اما حوصلۀ کتری گذاشتن و د, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها